| نظرات (0)
| ادامه مطلب...
معرفي، مرور و بررسي اين آثار ميتواند كمك شاياني براي فيلمسازان جوان نقاط مختلف جهان محسوب َشود زيرا در پي شناخت ضعفهاي فيلمسازي در كشورهايي كه صاحب سينمايي پيشرفته و به اصطلاح مدرن هستند ميتوان به شناختي در باب فيلمسازي با هزينههايي بسيار كمتر رسيد.
خبرگزاري صبا: معرفي، مرور و بررسي اين آثار ميتواند كمك شاياني براي فيلمسازان جوان نقاط مختلف جهان محسوب َشود زيرا در پي شناخت ضعفهاي فيلمسازي در كشورهايي كه صاحب سينمايي پيشرفته و به اصطلاح مدرن هستند ميتوان به شناختي در باب فيلمسازي با هزينههايي بسيار كمتر رسيد.
اين ليست شامل فيلمهايي ميشود كه نه بهاندازه كافي خنده دارند نه رمانتيك و نه حتي ملودرامهاي خوبي از آب درآمدهاند و آنقدر بد هستند كه در رديف فيلمهاي صرفا سرگرمكننده هم نميگنجند! معرفي، مرور و بررسي اين آثار ميتواند كمك شاياني براي فيلمسازان جوان نقاط مختلف جهان محسوب َشود زيرا در پي شناخت ضعفهاي فيلمسازي در كشورهايي كه صاحب سينمايي پيشرفته و به اصطلاح مدرن هستند ميتوان به شناختي در باب فيلمسازي با هزينههايي بسيار كمتر رسيد.
ميتوان چنين آثاري را به عنوان الگو در كلاسهاي تخصصي سينما مورد بررسي قرار داد و از تجارب شكستخورده فيلمسازان آنها درسهايي تازه گرفت. از اينرو در فهرست مقابل با آثاري مواجه ميشويد كه به عنوان بدترين فيلمهاي تاريخ سينما در محيطهاي مجازي راي بالايي آوردهاند و معرفي آنها مانند برترين آثار سينمايي واجد جذابيتهاي خاص خود است.
1 - لئونارد قسمت شش - 1987
نه اينكه اين فيلم فاقد ايده و انسجام باشد نه. مشكل اينجاست كه هيچ يك از ايدههاي فيلم توفيق اين را نيافتهاند تا در جاي مناسبي از آنها استفاده شوند و در نتيجه كنار هم قرار گرفتن قطعات نادرست پازل، شكل معوجي به كليت فيلم بخشيده است.
بيل كوسبي جاسوسي است كه رستوران لئونارد پاركر را براي بازنشستگان باز كرده است تا براي فرد گياهخوار و اكولوژيست اسبقي شرايطي را فراهم بياورد كه وي بتواند فرمول خود را (كه كنترل ذهن موجودات مختلف است) روي مشتريهاي سالخورده آزمايش كند.اين فيلم داراي ايدهپردازي بسيار مسخره و مضحكي است و عدم شخصيتسازي مناسب و استفاده نادرست از روند داستاني آن را مبدل به يكي از بدترين فيلمهاي تاريخ سينما ساخته است.
اميدوارم كه اين فيلم را نديده باشيد كه تا آخر ديدنش واقعا اعصاب ميخواهد.
2 - فيلم آلن اسميت: بسوزهاليود بسوز - 1998
بدترين فيلمهايي كه تا به حال ساخته شده است
در حالي كه فيلمهاي «فلش دنس»، «لبه دندانهدار» و «غريزه اصلي» ساخته ميشد جو استرهاس نويسنده قصد كرد كه فيلمنامهاي بنويسد تا با طنز نيشدار دستهاي پشت پرده هاليوود را برملا كند و شرايطي كه در آن فيلمنامهنويسان و كارگردانان مجبورند براي رضايت روساي كمپانيها به آن تن دهند را بازگو كند.
با اين ايده و نيت در خور تحسين وي فيلمنامهاي نوشت كه به نهايت ناتوان و ضعيف از آب درآمد. يك كمدي سطحي و غيرجذاب كه نه بلد است درست انتقاد كند و نه بلد است بخنداند.
كارگرداني موسوم به «آلن اسميتي» (آيدل) از بلايي كه تهيهكننده هاليوودي ميخواهد بر سر فيلمش بياورد، ناراضي است و با بلاتكليفي خاصي روبهرو ميشود: او ميخواهد نامش را از روي فيلم بردارد ولي نام جايگزيني هم كه در اين مواقع مرسوم است، چيزي جز «آلن اسميت» نيست.
در نتيجه نگاتيوها را ميدزدد و ميسوزاند. روايت بهصورت تدويني از مصاحبه با دستاندركاران مختلف اين پروژه و آدمهاي ديگري كه ارتباطهاي غيرمتعارف و پشت پردهاي با موضوع مورد بحث دارند، پيش ميرود اين فيلم به نقل از راجر ايبرت « فيلمي است كه به طرز چشمگيري بد، ناشايست غيرقابل خنده و بدون انسجام ساخته شده ناشيانه كارگرداني شده و سهل انگارانه نوشته شده و توسط بازيگراني به تصوير كشيده شده است كه گويي پشت يك چراغ قرمز گير افتادهاند.»
3 -هاوارد اردكه - 1986
بدترين فيلمهايي كه تا به حال ساخته شده است
در دنياي اردكها «هاوارد اردكه» مشغول خواندن مجله مورد علاقهاش است، ناگهان خود را در كيلوند،اوهايو مييابد.هاوارد به زودي درميبابد كه وقتي دانشمندان زميني سعي داشتند آزمايشي را در زمينه انتقال اشيا امتحان كنند به صورت تصادفي از سرزمينش به زمين منتقل شده اما متاسفانه تنها موجودي كه به اشتباه به زمين آمده »هاوارد اردكه» نيست بلكه ارباب تاريكي هم به روي زمين فرود آمده و در نظر دارد تا انسانها را به بردگي خود درآورد.
اين فيلم كه از روي يكي از كمديهاي مارول به همين نام اقتباس شده است يك فاجعه به تمام معناست. از افكتهاي موجود در فيلم بگير تا بازيها و فيلمنامه واقعا مسخره آن. با وجود اينكه تهيهكنندگي آن را يكي از با استعدادترين افراد سينما جورج لوكاس برعهده داشته «هاوارد اردكه» نه تنها بد است بلكه كسالتبار و خستهكننده نيز هست.
4 - مك و من - 1988
بدترين فيلمهايي كه تا به حال ساخته شده است
يك خانواده فضايي طي عمليات سري ناسا از كاشانه خود دزديده ميشوند و به يك پايگاه نظامي مخفي كه براي تحقيقات غيرعادي ساخته شده است فرستاده ميشوند. طي كوششهاي فرار اين خانواده جوانترين عضو خانواده مگ (موجود فضايي مرموز) فرصتي مييابد تا بهطور اتفاقي ارتباطي با خانواده كروز پيدا كند و در نهايت وجود خود را براي پسر كوچكتر آنها اريك فاش ميكند.
بعد از موفقيت چشمگير فيلم «اي تي» كمپاني اوريون پيكچرز درصدد برآمد تا براي علاقهمندان جوان سيما يك موجود فضايي دوست داشتني ديگر خلق كند ( وكالاهاي جديد خود را متعاقبا به فروش برساند) كه البته تيرش به سنگ خورد. هرچه « اي تي» بهخاطر جلوههاي تازه و فيلمنامه استخواندارش جاي خود را در فيلمهاي ماندگار تاريخ سينما محكم كرد اين فيلم برعكس توانست در ليست بدترينها مقام بالايي را به خود اختصاص بدهد.
اين فيلم كه هشت سال بعد از« اي تي» سر و كلهاش پيدا شد يكي از شرمآورترين و احمقانهترين فيلمها در ژانر خودش است و آنقدر خندهدار از كار درآمد كه در بيشتر مواقع صحنههايي از آن را به منظور مسخره كردن و خنديدن در جشنهاي سينمايي بهكار ميبرند.
5 - زمين كارزار نبرد - 2000
بدترين فيلمهايي كه تا به حال ساخته شده است
هزار سال بعد از زمان ما، سال 3000 ميلادي بشريت توسط موجودات فرازميني بيرحمي كه به سايكلاسها معروفند در بند كشيده شده است. در زمين سايكلاسها تحت امر فرمانده امنيتي ارشد به نام ترل هستن او يك كارزار بردهداري راه اندازي شده است تا اينكه انسانها دست به شورش ميزنند و منجر به شكلگيري قيامي عليه نژاد سايكلاسها ميشود.
اين فيلم كه براساس كتاب بنيانگذار ساينتولوژي ال رونهابارد نوشته شده است اغلب به عنوان ناقصترين فيلم در تاريخ سينما شناخته ميشود؛ فيلمي كه تمامي امكانات درجه يك ساخت را در اختيار داشته است (از ليست بازيگران تا بودجه كلان و حتي دكورهاي آنچناني فضايي) و به قصد فروش نجومي روي پرده آمد اما چهل ميليون دلار ضرر روي دست كمپانياش گذاشت.
فيلم به حدي بد بود كه بسياري از منتقدان حتي زحمت پرسيدن سوال در مورد گافهاي موجود در فيلم و بيمحتواي كليت داستاني را هم به خود ندادند.
6 - گيگلي - 2003
بدترين فيلمهايي كه تا به حال ساخته شده است
گيگلي كه يك فيلم به سبك كمدي رمانتيك است در مورد آدمكش ابلهاي است به نام لاري كه براي ربودن برادر عقب افتاده يك وكيل توسط مافيا استخدام ميشود و ريكي هم آدمكش ديگري است كه براي نظارت بر
كار لاري فرستاده ميشود كه در اين حين آنها باهم وارد درگيرهاي و ماجراهاي خاصي ميشود.
كارگردان فيلم مارتيت برست كه فكر ميكرد كه وجود زوج در آستانه ازدواج بن افلك و جنيفر لوپز كه آن موقعها بنيفر! صدايشان ميكردند بايد فروش فيلمش را از همان ابتدا تضمين كرده باشد. غافل از اينكه بالاخره مردم علاقه دارند علاوهبر اين ستارهها فيلمي هم براي ديدن مشاهده كنند.
بيشتر انتقاد به اين فيلم اين است كه يك داستان پيچيده را با كليشههاي تك بعدي و نخ نما شده روايت كرده و نكته بسيار تعجب برانگيز اين است كه شيمي عاشقانه لوپز و افلك كه قرار بود نقطه عطف فروش فيلم باشد خوب از آب درنيامده است. اصلا اين فيلم براي اين زوج آمد نداشت چون بعدها هم ازدواج آنها به طور كل شكل نگرفت.
7 - تنها در تاريكي - 2005
بدترين فيلمهايي كه تا به حال ساخته شده است
«تنها در تاريكي» بر اساس يك بازي ويدئويي در مورد كارآگاه ماوراالطبيعه است كه رويدادهاي مرموز با نتايج مرگباري را بررسي ميكند. طرفداران يووه بول بعد از فيلم «خانه مردگان» خواستار يك فيلم خوب ديگر از وي بودند اما گاهي پيش ميآيد كه آدم از درخواستهايي كه ميكند پشيمان بشود.
در سال2005 فيلمنامهنويس اين فيلم بلير اريكسون شرح ميدهد كه بوا قصد ساختن يك فيلم اكشن ماجراجويي را دارد كه داستانهاي ماوراالطبيعي را دنبال ميكند و كاراكترهايش هم اصلا شبيه به تيغه يا كلاغ نيستد اما بعد از اينكه بويل نسخه پيسنويش داستان اريكسون را نميپسندد و در نامهاي به وي مينويسد كه «نوشته تو شبيه به يادداشت شخصي است، درامش معلوم نيست و مخاطب به كل ناديده انگاشته شده است» و فيلمنامهنويس از پروژه حذف ميشود و بول وظيفه نوشتن را برعهده مايكا روش و پيتر شرر قرار ميدهد (كه بسيار در اين زمينه بيتجربه بودند) آنها براي رفع خلل و فرجهاي داستاني چنان ناتوان عمل كردند كه نه تنها فرم اورجينال داستاني بهتر نشد بلكه فيلم را به معناي واقعياش تنها در تاريكي باقي گذاشتند.
اين فيلم فقط به اين هدف ساخته شد كه بازي كامپيوتري بسيار محبوب و پرفروش ميتوانست مخاطبان شيفته زيادي را به سينما بكشاند كه البته نتيجهاش برعكس شد و يك شكست واقعي را براي كارگردان و تيمش رقم زد. هر بازي محبوبي كه فيلم درست و درماني از آب درنميآيد!
'
8 - زن گربهاي - 2004
بدترين فيلمهايي كه تا به حال ساخته شده است
اين فيلم داستان زني را روايت ميكند (هالي بري)كه به علت پي بردن به راز محصول شركتي كه در آنجا كار ميكند به دستور همسر رييس شركت كشته ميشود اما گربهاي او را نجات ميدهد و به او زندگي ميبخشد و پس از آن او متوجه ويژگيهايي جديد مانند راه رفتن گربهها و فرار از باران و غيره ميشود و تصميم ميگيرد انتقام خود را از قاتلش بگيرد كه در اين بين درگير رابطهاي با پليسي جوان ميشود. اين زن گربهاي البته هيچ شباهتي به سلناكايل شرور كه اولينبار در نسخه بتمن 1940 ظاهر شد ندارد.
اين فيلم با افكتهاي مسخره،اكشني رقتآور و منطق احمقانهاش يكي از بدترين فيلمهايي است از روي يك كميك استريب ميتوان ساخت. بيچاره زن گربهاي شخصيت ابرقهرمان محبوبي است كه احتمالا طرفدارانش را براي هميشه با اين معضل مواجه ميكند كه چطور ميشود از شر به خاطر آوردن چنين فيلم بدي خلاص شد. اين فيلم يكي از بدترين فيلمهاي راجرايبرت رقم خورده است.«زن گربهاي» با افتخار توانست كه نامزد هفت تمشك طلايي بشود و چهار عدد آن را نيز از آن خود كرد! به لطف هالي بري و معجزه كارگرداني اين فيلم به عنوان اثر هنري كه با مواد دورريختني ساخته شده است نمونهاي از برجستهترين فيلميهاست كه به زبالهداني تاريخ سينما عرضه ميشود.
9 - حمله پرندگان - 2010
بدترين فيلمهايي كه تا به حال ساخته شده است
«حمله پرندگان» كه در سال 2010 به نمايش گذاشته شد توانست كه به همه اهداف خود از جمله مسخره بودن، جلوههاي ويژه سبك و بازيهاي بد و داستان احمقانه نايل آيد. البته اگر اين فيلم را درجمع ببينيد شايد سرگرمكننده باشد اما فكر نميكنم حتي با وجود پاپ كورن و انواع و اقسام مخلفات فريبند ديگر هم بشود در تنهايي آن رايكبار از اول تا آخر ديد! «حمله پرندگان» يك فيلم اكشن كمدي ترسناك است! و با الهام ناشيانهاي از فيلم «پرندگان» آلفرد هيچكاك ساخته شده است؛ فيلمي كه با آن جيمز نگوين نويسنده و كارگردان را در زمره بدترين اقتباسكنندگان فيلم در صدر جدول قرار ميدهد.
10 - فيلم بدبختي - 2008
بدترين فيلمهايي كه تا به حال ساخته شده است
اگر قرار باشد كه بين ديدن فيلمي در مورد يخچالهاي طبيعي از يك ميليون سال پيش تا به حال يا ديدن هر فيلمي كه توسط جانسون فردبرگ و آرون سلتزر نوشته يا ساخته شده باشد يكي را برگزينيد هشدار ميدهم حتما به تماشاي« آب شدن يخچالهاي» طبيعي بنشينيد.
هزار سال قبل از ميلاد. مرد غارنشيني با نسخه دندان گرازي ايمي وينهاوس برخورد كرده و ميفهمد كه بشريت در روز بيستم آگوست 2009 از ميان خواهند رفت، مگر اينكه جمجمهاي نارنجي رنگ به سر جاي خود بازگردد. با بازگشت به زمان حال ميفهميم كه اينها روياي ويل بوده اما روز معود را در تقويم ديواري خود علامت زده است پس بايد موضوع جدي باشد.
ويل تلاش ميكند موضوع را به نامزدش ايمي بگويد اما موفق نميشود. همان روز در طول مهماني همه چيز به لرزه درآمده و راديو اعلام ميكند كه پايان دنيا سرآمده است. ويل و دوستانش به خارج از خانه رفته و با شهابسنگهايي كه به زمين برخورد ميكنند روبهرو ميشوند. ويل همزمان تلفني از ايمي دريافت ميكند كه در موزه به دام افتاده و نياز به كمك او دارد. ويل به كمك وي ميرود و كشف ميكند كه جمجمه نارنجي رنگ در دستان ايمي قرار دارد. پس فاجعهاي كه در خواب ديده ميتواند صحت داشته باشد.
از اين رو ويل به كمك دوستانش تلاش ميكند تا جمجمه را سر جاي خود برگرداند و در اين راه با پدرش ايندياناجونز نيز آشنا ميشود. فاجعه به آخر ميرسد و ويل و ايمي با هم ازدواج ميكنند! اين فيلم از آن نوع فيلمهايي است كه مجموعهاي از فيلمهاي ديگر را مسخره ميكند و خود در مسخره بودنش نظير ندارد البته از نوع احمقانه و احمقانهترش! شوخيهاي بيمزه و بيارزش بودن جوكهايي كه در آن وجود دارد سطح فيلم را بسيار پايين آورده و كلا موضوع قابل توجهي هم ندارد كه جلب توجه كند و دنبال شونده باشد.
فقط تصاوير بر صفحه تلويزيون شما در حال ورجه ورجه كردن هستند! سوال اينجاست كه وقتي نميتوانيد ايدنيا جونز وهانا مونتانا و امثال آن را درست و درمان هجو كنيد مگر كسي مجبورتان كرده بود كه چنين فيلمي بسازيد؟ كارهاي ديگري بجز فيلمسازي هم در جهان وجود دارد،ندارد؟
11 – مردعنكبوتي 3 - 2007
بدترين فيلمهايي كه تا به حال ساخته شده است
پيتر پاركر مدركي پيدا ميكند كه ممكن است در فهميدن اين موضوع كه چرا وقتي او كوچك بود پدر و مادرش ناپديد شدند كمك كند. اين موضوع او را به طور تصادفي به سمت دكتر كانرز، همكار سابق پدرش ميكشاند و …چه كسي مسئول است؟ نويسنده –كارگردان سم رايمي،دستيار كارگردان يا فيلمنامهنويس آلوين سارجنت يا مجموع اين اتحاد بدشگون كه قسمت سوم اين كميك استريپ محبوب را زهر طرفدارانش بكند! در واقع سوني پيكچر يكي از مزخرفترين فيلمهاي دنبالهدار خودش را به بازار ارايه داده است ولي با وجود سم رايمي و تيم مجهز كوچكش اين فيلم ميتوانست و ميبايست كه فيلم بسيار متفاوتي از كار درآيد! روزنامه گاردين در اين مورد مينويسد:«اسپايدي با لبريز كردن صبر و طاقت مخاطبانش كار خود را آغاز ميكند.»
12 - شهر و كشور - 2001
بدترين فيلمهايي كه تا به حال ساخته شده است
«شهر و كشور» به كارگرداني پيتر چلسوم و نويسندگي مايكل لاگلين و به دلخواه وارن بيتي ساخته شده است. شما روي كاغذ اسامي يك گروه عالي و پرطمطراق را ميبينيد با كارگرداني خوش ذوق، بودجهاي مناسب كه منجر به ساختن فيلم آشغالي شده است! چطور چنين اتفاقي ميافتد؟ خب اگر گوش به شايعات پراكنده در اين مورد بدهيم وارن بيتي و اعمال نظرهاي قدرت طلب مآبش نقش بسيار زيادي در آن داشته است هر چند نميشود همه تقصيرها رو هم گردن يك نفر انداخت كه بودجهاي بالغ بر 44 ميليون را تا سقف هشتاد ميليون دلار به هدر دهد.
پتر ترولز از رولينگ استون مينويسد: « فيلم «شهر و كشور» آنقدر بد است كه شايسته بازنگري و بحث در موردش نيست همانقدر كه آگهي ترحيمش را در روزنامه چاپ كنيم كفايت ميكند.»
13 - سوپر من پنج : نبردي براي صلح - 1987
بدترين فيلمهايي كه تا به حال ساخته شده است
«سوپر من پنج» نود دقيقه فيلم است كه اشك مخاطبان علاقهمند به آن را درميآورد، به طريقي كه پاپكورنهايشان در شوري اشكهايشان حل ميشود! عليرغم اينكه «نبرد براي صلح» ادامه فيلمنامه قبلي خود است و طرح داستاني مشخص و چهارچوبداري دارد اما فيلم دنباله بيسر وته و نااميدكنندهاي از كار درآمده كه به سختي در حد استانداردهاي موجود فيلمسازي جاي ميگيرد.
در فيلم «سوپرمن پنج» با پايانبندي بد و كاري به شدت آشفته مواجه هستيم كه منتقدان دربارهاش مينويسند: «اين فيلم يك تجربه آماتوري، يك خجالت و يك سوپرمن پنج است.»
14 - پسر ماسك - 2005
بدترين فيلمهايي كه تا به حال ساخته شده است
يك نفر بايد پيدا ميشد تا نويسنده كار لانس خاي را بيخيال نوشتن ميكرد و البته جلوي فيلمسازي لارنس گاترمن را هم ميگرفت كه متاسفانه اين اتفاق نيفتاد. 10 سال بعد از تجربه حرفهاي و موفق فيلم «ماسك» كه يك كمدي موفق از آب درآمد و جيم كري در آن خوش درخشيد گروهي تصميم گرفتند كه در همين راستا يك تجربه موفق ديگر را هم رقم بزنند كه نتيجهاش هم فاجعهاي است به نام«پسر ماسك».
مردي به نام تيم آوري طراح كارتون مشتاقي است كه وقتي سگش تصادفا ماسك عجيب را پيدا ميكند، به دردسر ميافتد.اين فيلم كمدي مسخره و خجالتآوري است كه معلوم هم نيست براي چه درجه سني ساخته شده و چيزي است بين شوخيهاي اسلپ استيك بيمزه و نخ نما شده و شوخيهاي كلامي لوس و بينمك از آن بدتر داستانگويياش ناموفق است. داستان در نوع خودش به حدي بد است كه گويي اصلا نوشته نشده است و از روي طرحي عوامل فيلم به اين نتيجه رسيدهاند كه باري به هر جهت به فيلمبرداري بپردازند.
اگر اين فيلم را نديدهايد اصلا طرفش نرويد كه نه تنها سرگرمكننده نيست بلكه حتي در اوج بيكاري و بينشاطي شما هم تاسف وقت از دست رفتهتان را خواهيد خورد.
15 - منوس :دستان سرنوشت - 1966
بدترين فيلمهايي كه تا به حال ساخته شده است
اين فيلم نامزدي برترين فيلم ديده نشده تاريخ سينما را داراست. منوس يك فيلم كم بودجه ترسناك است كه توسط هارولد بيوارن تهيهكنندگي و كارگرداني شده است و به اتفاق آرا جزو بدترين فيلميهايي است كه تا به حال ساخته شده است.
در شماره يك ليست جاي ميگيرد.بازيهاي مسخ شده و جريانات به غايت بدون پيرنگ مونس را مجسمه يادبودي از بيكفايتي فيلمسازي كرده است. وارن اين فيلم را با دوربين 16 ميليمتري گرفته است و حتي جايي كلاكت هم در اين فيلم قابل مشاهده است!
منبع: برترين ها
:: موضوعات مرتبط:
:: برچسبها:
،