محمدمهدي حيدريان (رئيس سازمان سينمايي) در گفتگوي مفصل سهساعته خود با ايلنا؛ درباره زير و بمهاي سينما و سازمان سينمايي، نگاههاي دستگاههاي دولتي به سينما، صدور مجوزها و جشنوارههاي سينمايي، آخرين وضعيت كمپانيهاي فيلمسازي، شوراي بينالملل و اكران، ورود سينما به بورس، چند و چون سرمايههايي كه وارد سينما ميشوند، مدرسه ملي سينما و بنياد سينمايي فارابي صحبت كرد.
متن اين گفتگو را زير ميخوانيد.
يكي از مشكلات سينما نگاههاي محفلي، حزبي و جناحي به سينما در تمام اين ۴۰ سال گذشته بوده. به گونهاي كه هر مدير سينمايي با خودش علايق و سلايق، مديران و معاونان باب طبع و مجوزهاي ساخت و سازهاي سينمايي را بازهم براساس طبع و سليقه خود همراه داشته. به همين دليل شاهد توليد موجي از فيلمهاي خطي و جناحي در دورههاي مختلف هستيم. در يك دوره جنگ؛ در يك دوره فيلمهاي ملودرام و خانوادگي؛ در يك دوره آثار سياسي؛ در يك دوره آثار اجتماعي و ... حتي افرادي كه امكان كار پيدا ميكنند يا بيشتر از امكانات برخوردار ميشوند نيز تحت تاثير همين سليقه حاكم بر سينما و سياست كلي كشور هستند. زماني سينماي اصلاحات موجي از فيلمهاي مصلحانه را به ارمغان ميآورد و دورهاي سينماي اصولگرايان موجي از فيلمهاي ديني و انقلابي و دفاع مقدسي را. شايد در هيچ كشوري سينما اين اندازه تحث تاثير سياست حاكم بر آن نبوده بلكه سينما كار خودش را ميكرده و راه خودش را ميرود و حاكميت هم مسير خودش را. چرا سينماي ايران اين اندازه سياسي، حزبي، جناحي و سليقهاي بوده؟ حاصل جذبها و حذفها در سينما بوده و چه فرصتها يا تهديدهايي براي سينما ايجاد كرده؟
من بدون آنكه بخواهم حرفهاي شما را رد كنم، بايد بگويم كه از زاويه ديگري به اين موضوع نگاه ميكنم. سينما دو كاركرد جدي و اساسي دارد: يكي كاركرد رسانهاي است و ديگري كاركرد فرهنگي. و از ابتدا نيز در كشور اين دو نگاه به سينما وجود داشته است و همه به دنبال اين بودند كه سرگرمكنندهگي عاملي براي جذب باشد تا بعد حرفِ فرهنگي زده شود لذا در مقاطعي نيز گروههاي سياسي با استفاده از همين دو ابزار سعي كردند منويات و نگاه خود را در سينما حاكم كنند اما اينكه بگوييم بعد از انقلاب، سينما هميشه سياسي بوده و مديران نگاه سياسي به آن داشتند را قبول ندارم.
در دهه اول انقلاب تلاش شد كه ابتدا اساسا سينما بازتعريف و احيا شود. بعد از تعريف و احياي سينما و تطبيق شرايط آن با وضعيت فرهنگي جديد، سينما بهعنوان يك عنصر مهم و حتي ابزار قدرت شناخته شد و قابليتهاي خود را نشان داد و در سالهايي كه جمعيت ما كمتر از امروز بود، تعداد مخاطبان بسيار بيشتر از امروز بود و همين استقبال مردم از سينما؛ طمع گروهي را از آن بالا برد و اين تصور براي گروهي به وجود آمد كه ميشود بدون اشراف به وجوه حرفهاي در سينما از آن براي اهداف خود صرفا استفاده كرد. البته اين نگاه پاسخ خودش را نيز داد و به سينما ضربه زد و سودي نيز براي آن گروه نداشت. هرگاه اين رويكرد به سينما وجود داشت؛ پاسخ خوبي از سينما دريافت نشد.
البته بستر اصلي سينما جامعه است و سينماگر متاثر از اتفاقات جامعه ايده خود را ميسازد. طبيعي است كه جامعه در دورههايي رفتارهايي از خود نشان داده و اين رفتارها در سينما بازتاب داشته است اما جاهايي كه به سينما سفارش داده شده و اين سفارش تبديل به باور نشده سود و تاثيري نداشته است. از سوي ديگر يك مدير هميشه همكاراني ميخواهد كه با وي همسو باشند البته معناي اين حرف اين نيست كه حتما ما كسي را بياوريم كه قبلا با وي همكاري كرديم يا بالعكس.
منظور از سياسي بودن سينما در كشور اين است كه گروهي از مديران دائم ميخواستند كه ساختار سينما و آثار آن براساس نگاه آنها باشد درحاليكه در كشورهاي ديگر اينگونه نيست. مثلا در كشوري مانند آمريكا امروز ترامپ رئيسجمهور است و نگاه سياسي متفاوتي نسبت به رئيسجمهور قبلي دارد اما سينماي اين كشور بدون توجه به تفاوت اين دو نگاه بهصورت مستقل راه خود را ميرود درحاليكه در كشور ما اينگونه نيست.
وضعيت سينما در هر كشور رابطه مستقيمي با بافت سياسي – اجتماعي آن كشور دارد. مثلا سينما در هند يك ماموريت مشخص اجتماعي دارد كه وظيفه خود را انجام ميدهد. سينما در هند در تعامل با حاكميت وظيفه دارد تا مسووليت اجتماعي خود را در ايجاد تعادل رفتاري در جامعه فراهم كند و اين كار را نيز انجام داده است و همه نيز تلاش كردند كه سينما را در اين موقعيت تثبيت كنند اما در هاليوود ما شاهد يك نمونه موفق قدرت سينما در فرهنگسازي و تعريف مفاهيم سياسي هستيم.
هاليوود امروز نيازسازي ميكند و دانش را جهتدهي و بازار را نيز تامين ميكند و به دنبال آن سود نيز تامين شده است. در حوزه سياست؛ هاليوود كاملا يك نقش كاركردي و مهم دارد و مسوول ساختن تاريخ نداشتهي آمريكاست و بايد خلأ تاريخ نداشته آمريكا را جبران كند. نمونه اين مساله اين است كه امروز در آمريكا مخاطبان از ديدن فيلمهاي غالب سينماي هاليوود احساس شكست نميكنند و يا بعد از پايان يك فيلم آمريكايي غرورش جريحهدار نشده است و اگر حتي خلاف يك مدير ارشد در فيلم نشان داده ميشود سرانجام آن مدير ارشد به سزاي خود ميرسد و اين مساله در بيشتر فيلمهاي آمريكايي وجود دارد و بيننده از ديدن اين فيلمها احساس غرور و خوشبختي ميكند كه در كشوري مانند آمريكا زندگي ميكند. در حوزه اقتصاد نيز نوع مصرف و سبك زندگي را به خوبي هدايت ميكند اما اگر ما در داخل كشور نتوانستهايم آنگونه كه هاليوود از سينما استفاده ميكند، بهره ببريم به اين دليل است كه در ابتداي امر آن را درست نشناختيم و هنوز قدرت تاثيرگذاري سينما از سوي مديران و نظام باور نشده است.
سينما بايد در كلانترين سطح يعني حوزه منافع ملي مورد پذيرش قرار بگيرد و بايد آن را به كار گرفت و اگر ما سينماگران را باور كنيم و در سلايق آنها دخالت نكنيم، آنها ميتوانند در حوزه منافع ملي به كشور خدمت كنند. ما در اين بخش دچار غفلت هستيم و علت آن عدم اتفاق مديران ارشد نظام درباره سينماست.
به جريان سينماي بالا بايد دو گروه ديگر را اضافه كنيم: يكي سينماي منفعل كه فقط به درآمد آنهم از نوع سخيف و بدون دردسرش فكر ميكند و اصولا در محافل سينمايي به آن هيچگاه نگاه جدي نشده؛ همان سينماي بدنه كه در تمام اين سالها كار خودش را كرده و ديگري سينماي معترض كه ناشي از نگاه افرادي است كه به سليقه حاكم يا جريان حاكم معترض هستند و برخلاف مسير آب شنا ميكنند و بيشترشان با شعارهاي سياسي ميدهند يا فيلمهاي سياسي كه حاوي شعارها و نگاههاي ساختارشكنانه باشد، ميسازند. اين گروه در داخل يا خارج دنبال جريانسازي به نفع خود است تا خودش را مطرح كند هم و پول بيشتر بگيرد و هم براي خود اعوان و انصاري در داخل و خارج فراهم كند. اين شيوه نيز در تمام اين سالها در ايران كاركرد داشته چون كل سينماي ايران سياسي و جناحي بوده است. به اعتقاد شما فرصتها و تهديدهاي اين دو گروه براي كل سينماي ايران چه بوده؟
بزرگترين خطري كه ميتواند فرهنگ اين كشور را تهديد كند اين است كه اهالي فرهنگ براي تامين معيشت محتاج فرمانبري و فرمانبرداري مطلق از مديران باشد. حوزه فرهنگ و هنر كه سينما و رسانه نيز زيرمجموعه آن است نبايد براي رفع نيازها و احتياجات روزمره دائم درگير تمكين از مديران بالادستي باشد بلكه بايد به سمت ايجاد مفاهمه براي رسيدن به يك منفعت ملي حركت كند اما بايد بگويم متاسفانه اين تقسيمبندي كه شما گفتيد وجود دارد و اصليترين دليل آن اين است كه ما امروز صاحب صنعت سينما نيستيم. صنعت يعني تداوم فعاليت، امنيت شغلي، استقرار در كار، ارتباط با مخاطب و تداوم آن. قطعا وقتي صنعت سينما وجود ندارد زيرمجموعههاي آن نيز وجود ندارد و از طرفي هر فردي كه تلاش ميكند سعي دارد منافع خودش را از راههاي گوناگون تامين كند. اگر ما بتوانيم سينما را صاحب صنعت كنيم و زيرساختهاي آن را تامين كنيم و امنيت شغلي را ايجاد كنيم سينما ميتواند خيلي راحتتر وظيفه و نقش اجتماعي خود را ايفا كند و اگر سينما صنعتي شود ديگر نبايد نگران سليقهها و تعويض جريانها و آمد و رفت مديران در حوزههاي مختلف بود.
در تمام اين سالها سينماي ايران بيآنكه مباني تئوريك خاصي را براي خود تدوين و تعريف كرده باشد فقط مسيرها و دستورات خاصي را كه بيشتر ايدئولوژيك است، دنبال كرده مثلا دستورالعملهايي درباره نحوه حضور زنان در سينما، پررنگ شدن موضوع جنگ و دفاع مقدس در سينما به دليل شرايط كشور، يا تمركز بر سينماي خانواده به دليل مشكلات اجتماعي در جامعه و گسترش طلاق و از هم پاشيدن خانوادهها، يا روي آوردن به سينماي قصهگو در حوزه مواد مخدر و ... اما مثلا هاليوود يا باليوود براي خودش مرامنامه خاصي دارد كه به قد و قامت آثار توليد شده براي آنها تعريف خاصي ميدهد. چرا سينماي ايران از مباني تئوريك برخوردار نيست؟ شايد يكي از دلايل اين امر حاكم نبودن مديران فرهنگي بر سينما بوده است. تجربه مديران سينمايي در اين سالها بيشتر طرحهاي كوتاه مدت و آزمون و خطاهايي بوده كه هربار هم تكرار شده. جنگ اكران خارجي و اكران داخلي- فيلمهاي توقيفي- سينماي معناگرا- سينماي بدنه- فيلم فاخر- فيلم جشنوارهاي و ... و اتفاقا مخاطبان سينما نيز طبق همين آزمون و خطاها دايم در حال افزايش يا ريزش هستند.
اينكه ما يك قواعدي داريم كه در رفتارهاي فرهنگي و اجتماعيمان براساس آن بايد از يك نوع ايدئولوژي كه نظام قبول دارد؛ تبعيت كنيم، امري روشن و بديهي است و تا اين مرحله هيچ اشكالي وجود ندارد اما اينكه اين ايدئولوژي را تا كجا ادامه ميدهيم و چگونه بر رفتارهاي روزمره تاثير بگذاريم، محلي است كه اختلافات از آنجا شروع ميشود.
اشكالات از آنجا آغاز ميشود كه هر كدام از ما كه عضو نظام هستيم نظام جمهوري اسلامي را از منظر خود تعريف ميكنيم و ميگوييم نظام از آنجا آغاز ميشود كه من تعيين ميكنم. سينما نيز از اين مساله مثتني نيست و هنري است كه يك چارچوب مشخص دارد اما كاركرد آن در كشورهاي مختلف متفاوت است. اما بايد در سينما قدرت انتخاب و تشخيص را به هنرمند بدهيم و اگر غير از اين باشد وارد دور باطل ميشود و هزينههاي ما از بين ميرود. اگر ما به اين مرحله برسيم كه به سينماگر اجازه بدهيم كه خودش براساس تشخيصي كه به آن رسيده مسائل را رصد و درباره آن فيلم بسازد، ميتواند اثري توليد كند كه همچنان در حال افزايش مخاطب و داوري باشد.
هنوز هم از دهه شصت بهعنوان موفقترين دوران سينما ياد ميشود. اين مقبوليت به حمايتهاي مديريت سينمايي آن روز از سينما و سينماگران و مديريت دولتي بازميگردد يا شرايط خاص كشور كه معجوني از تجربه جنگ و انقلاب را براي سينماگران به همراه داشت يا رضايت سينماي ايران به حداقلها؟
چند دليل مختلف داشت يكي از ضروريترين نيازهاي حوزه فرهنگ ثبات است و فرهنگ محلي براي آزمون و خطا و تغييرات مستمر نيست. فرهنگ نياز به يك نگاه ثابت دارد. در برنامهريزيهاي كلان و رفتارهاي مستمر، دهه شصت تنها دورهاي بود كه سينما به مدت ۱۲ سال يك مديريت ثابت داشت. به همين دليل شاهديم متنوعترين توليدات در دهه شصت انجام شده است و حتي بسياري از بهترين توليدات كارگردانهايي كه از آن دوران فعال بودند مربوط به همان دهه ۶۰ است و تفاوت آثار بسيار بيشتر حس ميشود و امروز تشابه بيشتر شده است. بيشترين استقبال نيز توسط مردم از سينما در دهه شصت انجام شد البته يك دليل ريشهاي ديگر داشت و آن هم اين بود كه در دهه شصت جامعه و مردم همدلي و همبستگي بيشتري داشتند كه در دهههاي بعد كمتر شد. زيرا يكي از دلايل آن اين بود كه يك حادثه عمومي مانند جنگ براي اين كشور اتفاق افتاده بود و همه در اين حادثه خود را شريك ميدانستند و هر كدام سعي ميكردند شرايط خود را با اين حادثه عمومي تطبيق دهند. يعني فيلمساز ما زير موشكباران فيلم ميساخت و مردم نيز زير موشكباران فيلم را تماشا ميكردند. هر گاه ما بتوانيم اين اتفاق نظر را درباره سينما و در اصول مجدد فراهم كنيم، ميتوانيم به موفقيت برسيم.
عدم توافق و مقبوليت بر سر بخشهاي تعيينكننده سينما مانند قانون نظام امور سينمايي، شواريعالي سينما، شوراي پروانه ساخت و اكران در تقريبا در همه دورهها تجربه شده است. به اعتقاد شما ماهيت اين بخشها آيا خود رانتزا و فسادآور نيستند؟ آيا اصولا اين زيرساختها درست تعريف و جانمايي شدهاند؟ آيا خود آنها تابع شرايط و قوانيت بيثبات و متغير نيستند؟ اين اشكالات شايد تاكيد دوبارهاي بر همان موضوع نبودن مباني تئوريك در سينما باشد؟
نگاه غلط برخي دورهها به سينما و عدم شناخت صحيح از سينما و انتظار ناصحيح از سينما ضربات زيادي زده است حتي در دورهاي يك روشي در پيش گرفته شد كه فعالان درون سينما را باهمديگر به مقابله بياندازيم يعني تفرقي در سينما به صورت عمدي آغاز شد كه فرصت و سرمايهسوزي را به دنبال داشت البته ما در حال حاضر در روزهاي پاياني اين تفرق هستيم.
امروز اختلافنظرهايي كه از پسماند همان رفتارهاي گذشته در بين سينماگران ماست، بسياري از انرژي و فرصتهاي ما را ميگيرد. نكته دوم اينكه سينما امر تخصصي است و علاوه بر اين تخصصي بودن نياز به اين دارد كه مديران آن همانند اهالي سينما به روز باشند و شرط انجام كار تخصصي و بروز برنامه داشتن است و در حوزه فرهنگ برنامهريزي زير پنج سال اصلا پاسخگو نيست به همين دليل ما در دوره جديد تلاش كرديم تا يك برنامه جامع پنج ساله و چشمانداز ۱۰ ساله طراحي كنيم در اين برنامه يك زنجيره فعاليت را طراحي كرديم زيرا معتقديم سينما فقط توليد يا فقط اكران نيست در امتداد همه اينها و هر كدام از اين حلقه ها كار نكنند توفيق حاصل نخواهد شد.
امروز دعوا بر سر اكران و روند حاكم بر توليد در سينماي ايران بسيار بالا گرفته است. بحث مافيا يا شكلي گسترده و بسيار قدرتمند در توليد فيلمهاي خاصي كه توسط تهيهكنندگان خاصي توليد ميشوند، بحث پولسازي و ضمانت درآمد در سينماي ايران در همان روند توليد و قبل از آنكه فيلم به اكران راه يابد، بحث تعيينكننده بودن آراي شوراي پروانه نمايش براي اكران يا عدم اكران يك فيلم و سرنوشت مالي آن... همه و همه نشان ميدهد فقط افراد خاصي در سينماي امروز ايران قادر به ضمانت توليد سينمايي و ضمانت اكران هستند درحاليكه بهنظر ميرسد برنامههاي شما يك چشم انداز ۱۰ ساله و يك برنامه پنج ساله است. واقعا مشكلات چگونه تا قبل از به نتيجه رسيدن برنامههاي درازمدت حل ميشوند؟
در طي يك سالي كه از برنامه ميگذرد تلاش كرديم تا مشكلات برطرف شود البته من معتقد به وجود مافيا نيستم و آنچه در بدترين شرايط وجود دارد حاكميت تعداد كمي از افراد بر بخش زيادي از امكانات است كه به نوعي آفت است هر چند اين آفت نيز تعديل شده است. در بحث اكران پيش از اين آئين نامه اي بود كه ايرادات آن رفع شد و با اصلاحات انجام شده اين نظام يك راهكاري را براي رفع مشكلات فراهم ميكند بخش صنوف پررنگ شده است و همچنين اگر ظلمي به كسي بشود روشهايي براي رسيدگي به شكايات طراحي شده است و به دنبال اين هستيم كه با تاسيس ساختارها و اصلاح آنها به سمتي حركت كنيم كه در دورههاي بعد نيز حتي با تغيير نگاه مديران به صنعت سينما آسيب نرسد. البته خوشبختانه برنامهها تا امروز حاصل مثبت داشته و ما بر اساس آماري كه داريم هر سه و نيم روز يك سالن ساخته شده است. درحاليكه اين سالنها با مشاركت و سرمايهگذاري بخش خصوصي ساخته شده و بخش خصوصي متوجه شده كه برنامهها ثبات دارد در توليد نيز بخش خصوصي به خوبي وارد شده و كمكهاي ما كاهش پيدا كرده و سالني كه مثلا با دو ميليارد ساخته ميشود فقط از ۱۶۰ ميليون تومان كمكهاي دولتي استفاده ميكند.
همه سعي ما فراهم كردن زيرساختها و جهتدهي براي مشاركت بيشتر بخش خصوصي است. اينكه يك جماعتي راضي نيستند عارضهاي هميشگي است مهم اين است كه ببينيم آيا اين افراد در اين عدم رضايت محق بودند يا نه؟ اينكه فيلم من بايد اكران بشود ولي مخاطب نداشته باشد و باز اصرار كنم سينمادار در پنج سانس كه هر سانس دو نفر بيشتر تماشاچي ندارد اكران فيلم را ادامه دهد جايي براي اعتراض نميگذارد. همچنين براي ما برقراري عدالت بسيار مهم است و يكي از نمادهاي برقراري عدالت توجه به سليقه مخاطبان با اكران فيلمها در ژانرهاي مختلف است به همين دليل امسال ما شاهد خواهيم بود كه هيچ فيلمي نميتواند مثلا اكران دائمي داشته باشد تا به فروش زيادي برسد و در كنار آن گونههاي ديگر از فروش بسيار كمتري برخوردار باشند. در عوض بازارهاي ديگر مانند وي او دي و شبكه نمايش خانگي ايجاد و گسترش يافته است.
در اين روند برنامهريزي شما جشنواره ملي فيلم فجر چه جايگاهي دارد؟ آيا قرار است در آينده تبديل به جشن بشود يا فقط حالت جشنواره خود را حفظ خواهد كرد؟
جشنواره ملي فيلم فجر از روز اول محلي بوده براي نشان دادن تواناييها و قدرت سينماي ايران و طرح مسائل سينماي ايران در سال آينده و كشف استعدادهاي جديد. ما از اين دوره جشنواره ملي فيلم فجر را به سمت جشنوارهتر شدن پيش بريم. به همين دليل همان سقف حداكثر ۲۲ فيلم را رعايت ميكنيم و هر تعداد فيلم در سال توليد شود ما از اين سقف تجاوز نخواهيم كرد. طبيعي است اگر تعداد فيلمهاي توليدي زياد باشد غربال آنها سختتر است. اما ۲۲ فيلم آثاري هستند كه كيفيت بالاتري دارند نبايد جشنواره ملي فيلم فجر را با جشنوارههاي بين المللي مقايسه كرد بلكه اين يك جشنواره داخلي و سابقهاي جدي است كه نشان دهنده سطح كيفي سينماي ايران است و در عين حال اين ۲۲ فيلم را در شهرستانها با رضايت صاحبان فيلمها نمايش ميدهيم تا نشاط جشنهاي انقلاب نيز سراسري باشد. براي داوريها نيز دنبال رفع اشكالات هستيم هر چند معتقدم آراي داوري سال گذشته بسيار به نظر مردم نزديك بود و راي آنها قابل قبول بود. همچنين قرار شده است در هيئت داوران علاوه بر حضور يك تهيهكننده و كارگردان سه نفر از افراد فني نيز حتما حضور داشته باشند تا قضاوتهاي فني نيز دقيقتر شود. همچنين فرم هايي را آماده كرده و به داوران ميدهيم تا شاخصها را براي داوري آثار تعيين و نظرات را بر آنها متمركز كنيم.
شما در برنامه اقتصادي خود براي تاسيس شركتها و كمپانيهاي فيلمسازي برنامهريزي كردهايد و معتقديد سينماي ايران بهجاي شخصمحور بايد شركتمحور باشد. اما مشخص نشد منظورشان از شركتمحور چيست؟ آيا منظورتان شركتهايي است كه صفر تا صد توليد يك فيلم را از پيشتوليد تا اكران برعهده دارند؟ در اينصورت وضعيت سينما و تهيهكنندگان مستقل چه ميشود؟
قطعا ما بدون سينماي مستقل و سينمايي كه وجهه فرهنگي قوياي داشته باشد سينما به عنوان فرهنگ نخواهيم داشت و فقط سينما به عنوان سرگرمي وجود خواهد داشت. سياستهاي ما بايد به سمتي برود كه بهگونهاي دو بردار سينماي اقتصادي و سينمايي كه توجه بيشتري به فرهنگ دارد در كنار هم و به يك اندازه حركت كند و اين اتفاق بايد به شكل طبيعي بيفتد اما اينكه مثلا ما در دولت از فيلمهاي فرهنگي حمايت كنيم و گروهي خارج از دولت آثاري كه دوست دارند را بسازند و بفروشند و به اصطلاح سينما را در دست بگيرند، روش درستي نيست و به حيات طبيعي سينما منجر نميشود. حيات طبيعي يعني آنكه يك شركت فيلمسازي و كمپاني حياتش را در اين ببيند كه تركيبي از فيلمهاي تجاري و فرهنگي را در طول سال توليد كند وگرنه برخي امتيازات و اختياراتي را كه ميتوانستند كسب كنند نميتوانند به دست بياورند. سمت و سوي برنامه ما اين است كه كمپانيهاي فيلمسازي به سمتي حركت كنند كه تشويق شوند در طول سال فيلمهاي تجاري و فرهنگي را توامان توليد كنند و فقط يك كمپاني يك نوع فيلم نسازد. البته نبايد اجازه بدهيم انحصار نيز ايجاد شود زيرا در همه دنيا قوانين ضدانحصار معروف به ضدتراست وجود دارد و من به دوستان تهيهكننده و پخشكننده نيز گفتم كه ما نيز بايد اين قوانين را رعايت كنيم. زيرا قانون ضدانحصار و ضدتراست باعث ايجاد رقابت ميشود و اين رقابت است كه باعث رشد سينما خواهد شد. لذا در هيچ حوزهاي اجازه انحصار نميدهيم. معتقديم كه بايد كمپانيها و شركتهاي فيلمسازياي كه توان ريسك كردن دارند، شكل گرفته شود. بايد در اين شركتها روند توليد كاملا حسابشده باشد لذا لازم است براي خود يك راهبرد و بسته تعريف كرده و ساخت حداقل پنج فيلم را در سال در برنامه خود داشته باشد. اين كمپانيها بايد سودشان را در كار فرهنگي و جذاب ببينند و همزمان به همه جوانب توليد از پيشتوليد تا اكران فكر كرده و برنامهريزي كنند و بايد طرح اقتصادي داشته باشند و شرط صدور پروانه ساخت براي اين شركتهاي فيلمسازي داشتن بيزينس پلن است.
مشكلي كه امروز در حوزه اكران وجود دارد بحث آيين نامه اكران است. گروهي معتقدند اين آييننامه زماني نوشته شده كه سالنهاي سينما تكسالنه بود اما امروز هر پرديس سينمايي حدود پنج سالن دارد و اين بدان معناست كه اين پرديس پنج سينماست نه يك سينما؛ و همين مساله مشكلاتي را به وجود آورده است؟
نظامنامه اكران در سال جديد سعي كرده اشكالات سالهاي گذشته را رفع كند و يك اصلاح ساختاري نيز انجام داده است. كارگروه اكران بايد براساس دستورالعمل وضعيت اكران فيلمها را بررسي و با آييننامه تطبيق بدهد و اعضا نميتوانند اعمال سليقه كنند. يك مرجع بالاتر نيز در اين آييننامه پيش بيني شده كه بايد حداقل ماهي يك جلسه تشكيل دهد و اگر شكايتي رسيد جلسهاي فوقالعاده خواهد داشت. شوراي عالي اكران مرجع رسيدگي به شكايات سينماگران در حوزه اكران است. نگاه ما در تنظيم اين آييننامه و نظامنامه، بالا بردن راندمان در حوزه اكران و به خصوص بازدهي سرمايه در سينماست دست پخشكنندگان و تهيهكنندگان و سينماداران براي اكران باز شده است مثلا پيش از اين اگر فيلمي در يك سالن ۷۰۰ نفره به نمايش درميآمد اما مورد استقبال قرار نميگرفت تهيهكننده به سختي ميتوانست سالنش را تغيير دهد و سالن كوچكتري بگيرد اما در آييننامه جديد اين اجازه داده شده تا در صورت نياز با هماهنگي پخشكننده و سينمادار سالن اكران تغيير كند. براساس اين آييننامه ميخواهيم بيشترين بهرهبرداريها را از ظرفيت سالنهاي سينما بكنيم.
يكي از پيشنهادات شما تاسيس صندوقهاي سرمايهگذاري در بورس براي سرمايهگذاري در سينماست. با وضعيت فعلي اقتصاد كه سهام بسياري از شركتهاي بزرگ به سختي خريد و فروش ميشود چه برنامه و تضميني براي موفقيت چنين صندوقي وجود دارد؟ ضمن آنكه سينما هميشه خارج از بدنه خود داراي مشكلاتي بوده است.
تامين سرمايه، تامين، گسترش و تنوع بازار، بيمه، مشوق براي صادرات و ايجاد بازار جديد از اركان بسته اقتصادي سينما است. در مرحله اول تامين سرمايه بايد صورت بگيرد براي تامين سرمايه دو راه داريم يا اينكه اجازه بدهيم كه توليد و نمايش انحصاري در دست چند نفر باشد كه اصولي نيست يا آنكه مشاركت مردم را در توليد فيلمها افزايش بدهيم. يكي از راههاي افزايش مشاركت مردم استفاده ازبورس و اوراق بهادار است. بعد از مذاكرات مفصلي كه با مديران بورس انجام گرفت،
مقرر شد علاوه بر تامين صندوق جسورانه كه امكان سرمايهگذاري بهصورت خريد سهام را براي مردم ايجاد ميكند. دو نوع اوراق هم ميتواند در اختيار مردم قرار گيرد: اوراق منفعت و اوراق صكوك اجاره. اين اوراق ميتواند براي سرمايهگذاري در ساخت سالنهاي سينما و يا توليد فيلم ارائه شود هيچ فيلمي نميتواند به صورت مستقل خواستار استفاده از اين اوراق باشد بلكه در اين صندوق بستههاي فيلم تعريف ميشود اين بستهها توسط كارشناسان اقتصادي مستقل بررسي شده. مجموعهاي از اين فيلمها به عنوان يك بسته معرفي كه سودآوري آن بهطور جمعي مسجل باشد، به عنوان يك بسته معرفي ميشود. اين روش به نفع سينماست. زماني كه مسئوليت يك بسته سرمايهگذاري به كمپاني يا شركت داده ميشود آن شركت ميتواند از محل خريد سهام توسط مردم سرمايه مورد نياز براي هريك از اين بستههاي حاوي چندين فيلم را تامين كند.
قدم بعد حضور در بازارها و توسعه آنهاست. به اين منظور توافقنامهاي با وزارت صنعت، معدن و تجارت در حال امضا داريم كه به زودي نهايي و امضا خواهد شد. در اين توافقنامه براي توسعه بازار به مسائلي همچون كمك هزينه براي حضور در بازارهاي خارجي، برگزاري كنفرانسهاي بينالمللي بازاريابي و تجهيزات سينمايي و جايزه صادراتي نيز پيشبيني شده است. با اين مشوقها همه ما به سمتي خواهيم رفت كه تعداد بيشتري فيلم بسازيم و تعداد بيشتري فيلم بتوانيم به نمايش دربياوريم در نتيجه سودآوري سينما افزايش پيدا ميكند. از طرف ديگر وقتي سوددهي بيشتر شود منفعتش به سينماگران و مردم ميرسد.
استقبال مردم از سينما و افزايش سود فيلمها هر چند فينفسه خوب است اما آسيبهايي را نيز به همراه داشته است يكي از اين آسيبها علاقمندان و سرمايهداران خارج از بدنه سينماست كه با ورود سرمايههاي خود به بدنه سينما باعث شدند هزينه تمام شده ساخت يك فيلم افزايش پيدا كند و مثلا فيلمي كه با دو ميليارد ساخته ميشود با هشت ميليارد ساخته شود.
در اين باره چند فاكتور اساسي بايد در نظر گرفت: اول آنكه از آمدن سرمايه به سينما استقبال كنيم اما اينكه اين سرمايه چه نتيجهاي به دنبال دارد بسيار مهم است زيرا با حيات طبيعي سينما ارتباط مستقيم دارد. طبعا در طرح ما يكي از ويژگيهايي كه شركتها بايد داشته باشند نحوه استفاده از اين سرمايههاست و ممكن است به يك كمپاني اجازه استفاده از سرمايه و پول زياد داده بشود اما شركتي ديگر شرايط استفاده از آن را نداشته باشد.
امروز پروانه ساخت دو مرحلهاي شده است و در مرحله صدور پروانه احراز سلامت سرمايه و صدور پروانه مالكيت گنجانده شده است. پروانه مالكيت بعد از احراز صلاحيت سرمايه صادر ميشود. اما براي جلوگيري از اينكه اين سرمايهها در بخش دستمزد و امنيت شغلي آسيب وارد نكند راهكارهايي پيشبيني شده: اول آنكه خانه سينما در حال تهيه قراردادهاي تيپ است و هر صنف براساس نوع كاركردش قراردادهاي تيپي را طراحي ميكند. در اين قراردادها پيشبيني شده كه مثلا اگر حضور هنرمندي باعث فروش ويژه و فوقالعاده باشد و از طرف ديگر توسط صنف براي دستمزدها سقفي معين شده باشد براي پيشگيري از اختلال دستمزدها در اين موارد استثنائي ميزان و رقم بيش از سقف تعيين شده صنف در قالب مشاركت در فيلم منظور ميگردد.
وظيفه شوراي عالي بينالملل سينما چيست و آيا قرار است برگزاري جشنواره جهاني نيز به اين شورا واگذار شود؟
قرار است برنامههاي كلان بخش بينالملل كه در ۲۵ وظيفه طراحي شده را اجرا كند. به زودي اولين جلسه نيز تشكيل ميشود و براي وظايف و برنامههايي كه براي آنها تعيين شده چهارچوب و دستورالعمل خواهند نوشت. يكي از رويكردهاي اصلي توليد مشترك با ساير كشورهاست كه بايد روشهاي اين توليد و نوع آن مشخص شود. توجه به اكران و گيشه فيلمهاي ايراني در خارج از كشور ازجمله وظايف اين شوراست. البته در حوزه بينالملل رويكرد ما ابتدا كشورهاي منطقه، كشورهاي اسلامي، آسيا و ساير قارهها است و اگر ما حوزه اول به اندازه كافي توجه كنيم نزديك به دو سوم جمعيت جهان را پوشش دادهايم درحاليكه متاسفانه در حال حاضر بيشترين نيرو در بخش بينالملل به اروپا و كشورهاي غربي اختصاص پيدا كرده. در بحث توليد مشترك نيز سه كشور هند، چين و روسيه جزو اهداف اصلي ما براي توليد هستند. جشنواره جهاني فيلم فجر در برنامه يك تعريف و هدف مشخص دارد. شوراي عالي بينالملل بايد بررسي خواهد كرد كه آيا در راستاي آن اهداف برگزاري جشنواره جهاني ميتواند كمكي كند يا نه؟ لذا ارزيابي جشنواره جهاني فيلم فجر با شوراي عالي بينالمللي خواهد بود.
در اين ميان؛ وضعيت بنياد سينمايي فارابي، مدرسه ملي سينما و اكران فيلمهاي خارجي در برنامه شما چگونه ميشود؟
بنياد سينمايي فارابي يك سازوكاري بود و براي دورهاي طراحي شده بود و نقش خود را به خوبي ايفا كرد و عملا به عنوان يك تهيهكننده كلان سينما و توليدكننده در ابتداي دهه ۶۰ عمل ميكرد و اين نقش كمكم به مشاركت در توليد و بعد حمايت در توليد تغيير يافت امروز نوع حمايتها نيز نغيير پيدا كرده. البته تسهيلات از طريق صندوق اعتباري هنر به فيلمها ارايه و كاركرد فارابي را از يك نهاد وام دهنده به يك نهاد فرهنگيتر كه به فيلمسازان كمك ميكند، تبديل شد و فارابي بايد عقل كمكي و منفصل سينما باشد و قرار است در نگارش فيلمنامهها و ساخت فيلمها در موضوعات مختلف اجتماعي، سياسي و هنري به فيلمسازان كمك كند. البته اين كمك به معناي سفارش دادن موضوعات به فيلمها نيست.
درباره فيلم خارجي نيز بايد بگويم تا زماني كه اكران اين فيلم به بالا بردن كيفيت توليدات داخلي كمك كند ما از آن حمايت ميكنيم و هر جا ببنيم لطمه ميزند مانع آن ميشويم. واقعيت اين است كه امروز در فرهنگ آنچه كه به جهت تصوير و فيلم در اختيار مخاطب قرار گرفته؛ بسيار گوناگون و انبوه است و ديگر نميتوان فقط با يك نوع محصول داخلي مخاطب را راضي كرد. به همين دليل ما نيز بايد بيان تصويري خود را در سينما تقويت يا استاندارد كنيم. يكي از راهها اين است كه در سينما در شرايط مساوي فيلم خارجي را در كنار فيلم ايراني نمايش دهيم. پرديسهايي كه بيش از هفت سالن سينما دارند؛ ميتوانند يك سانس در روز را به اكران فيلمهاي خارجي اختصاص بدهند و پرديسهايي كه سالن سينما دارند، ميتوانند يك يا دو سانس را در روز به اكران فيلمهاي خارجي اختصاص دهند. و اين مساله نشان ميدهد كه مخاطب ما چقدر به اين فيلمها علاقه دارد. نبايد فراموش كنيم مصرف كنندهاي كه دنبال كيفيت است باعث ميشود تا توليدكننده رشد پيدا كند.
درباره مدرسه ملي سينما نيز بايد بگويم كه اين مدرسه از مدارس جهاني الگوگيري شده بود اما واقعيت اين است كه امروز چندين هزار نفر در رشتههاي مختلف سينما درس ميخوانند. آنچه ما نياز داريم اين است كه سينماگران براساس استانداردهاي روز آموزش تكنيك سينما را ببيند و به نوعي دنبال مهارتآموزي باشيم. مدرسه ملي نبايد همان چيزهايي را آموزش دهد كه در دانشگاهها آموزش ميدهند لذا شورايي تشكيل شد تا با همكاري خانه سينما نيازهاي روز سينماگران را در رشتههاي مختلف استخراج كنند و براي اين رشتهها كلاسهايي در قالب ورك شاپ، دورههاي هفتگي يا ماهانه طراحي و برگزار كنند. آموزش مدرسه از شكل آموزش دانشگاهي به شكل مهارتآموزي براساس تكنولوژي روز و با هدف تامين نياز مهارتي و علمي سينماگران تغيير پيدا كرده است.
منبع:donya-e-eqtesad.com